• he system has much more internal structure, and hence many internal interfaces.

  • The measure of success is much less clear.

  • The designer usually finds himself floundering in a sea of possibilities, unclear about how one

  • choice will limit his freedom to make other choices, or affect the size and performance of the

  • entire system. There probably isn’t a ‘best’ way to build the system, or even any major part of it;

  • much more important is to avoid choosing a terrible way, and to have clear division of

  • responsibilities among the parts.

  • I have designed and built a number of computer systems, some that worked and some that didn’t.

  • I have also used and studied many other systems, both successful and unsuccessful. From this

  • experience come some general hints for designing successful systems. I claim no originality for

  • them; most are part of the folk wisdom of experienced designers. Nonetheless, even the expert

  • often forgets, and after the second system [6] comes the fourth one.

  • این سیستم از ساختار داخلی بسیار بیشتری برخوردار است ، از این رو بسیاری از رابط های داخلی.
  • میزان موفقیت بسیار روشن است.
  • طراح معمولاً خود را در دریایی از فرصتها سر و صدا می کند ، که در مورد چگونگی آن مشخص نیست
  • انتخاب آزادی او را در انتخاب های دیگر محدود می کند ، یا بر اندازه و عملکرد آن تأثیر می گذارد
  • کل سیستم. احتمالاً "بهترین" راه برای ساختن سیستم یا حتی بخش عمده ای از آن وجود ندارد.
  • بسیار مهمتر این است که از انتخاب راه وحشتناک خودداری کنید و تقسیم روشنی داشته باشید
  • مسئولیت در میان قسمتها.
  • من تعدادی سیستم رایانه ای را طراحی و ساخته ام ، برخی از آنها کار می کنند و برخی از آنها این کار را نمی کنند.
  • من همچنین بسیاری از سیستمهای دیگر ، موفقیت آمیز و ناموفق را نیز مورد استفاده و مطالعه قرار داده ام. از این
  • تجربه برخی نکات کلی برای طراحی سیستم های موفق است. من ادعا می کنم هیچ اصالت برای
  • آنها؛ بیشتر بخشی از حکمت عامیانه طراحان با تجربه هستند. با این وجود ، حتی متخصص
  • اغلب فراموش می کند ، و بعد از سیستم دوم [6] سیستم چهارم می آید